خوش آمدید امیدوارم از این وب لذت ببرید

۱۳۸۷ دی ۲۲, یکشنبه

ريشه کنی خشونت عليه زنان

سودابه میرانی

ريشه کنی خشونت عليه زنان

مجمع عمومی سازمان ملل 17 دسامبر 1997 رابعنوان روزجهانی ريشه کنی خشونت عليه زنان نامگذاری کرد.هدف ازنامگذاری چنين روزی،جلب حمايت بيشتردولت ها وسازمان های غيردولتی اززنان وافزايش آگاهی عمومی دراين خصوص می باشد.امسال سازمان ملل درآستانه روزجهانی ريشه کنی خشونت عليه زنان، خواستار تلاش کشورها برای حمايت از حقوق زنان شد.
درراستای اجرای برنامه های تبليغاتی 16 روزه برای مبارزه باخشونت عليه زنان باحمايت سازمان ملل درسراسر جهان توجه بيشتری رابه اينگونه موارد ازنقض حقوق بشر معطوف خواهندکرد وتوصيه هايی ازجمله اصلاح قوانين وايجاد مکان های امن برای دختران گريزان ازازدواج های اجباری وسنتی ارائه خواهند داد.
دراينجا اين سؤال پيش می آيد،چرادرطی قرون اخير جامعه بشری تحليل رفته وزنان ودختران اينگونه از خانه واجتماع اطراف خود گريزان شده اند.
اگرچند قرن به عقب برگرديم وقوانين وخشونت عليه زنان راکه درجوامع بشری رايج بوده بنگريم،مشهود ومبرهن می شود که اين همه آسيب ها به خانواده وتحليل آن نشأت گرفته،ازخشونت عليه زنان می باشد وسرچشمۀ بسياری ازاين خشونت ها،عقايد پوچ وباطلی است که ازدوران گذشته برجامانده و اکنون به صورت طرز فکری عادی وريشه داراست.مخصوصاً دردين اسلام وکشورهای اسلامی ازجمله کشورعزيزمان ايران که هم اکنون درزيرتيغ شمشير اسلام،رنجی ناگفتنی برای زنان ودختران ما برجا گذاشته است.
درسرزمينی که مهد تمدن ناميده می شود،اين عقايد وطرز فکر پوچ با قوانينی که در دين اسلام برای دختران وزنان مسلمان برقرارکرده،نتيجه همان است که ازخانه وکاشانه خود گريزان باشند وپديده قاچاق زنان ودختران به عرصه هستی پابگذاردوسومين تجارت پر منفعت وغير قانونی جهان شود.
درديگرکشورهای اروپايی وامريکايی،دختران برای بدست آوردن موقعيت خوب وبهتروپول بيشتر،به دام قاچاقچيان زن می افتند،اما درکشوری که مردم تحت لوای دين اسلام زندگی می کنند،برای بدست آوردن لقمه نانی وسرپناهی،به دام این قاچاقچيان ازخدابی خبرمی افتند.
ماکشورهای اسلامی ديگری نيز می بينيم که فقيردرآنها بسيارکم يافت می شود؛درصورتی که ايران در رده سومين کشورثروتمند جهان محسوب می شودوطبق گفته های خودشان که دردين اسلام فقيروغنی وجود نداردوهمه بايد مساوی باشندوکسی برديگری برتری ندارد.
اين همه آوارگی وگرسنگی به خصوص برای خانواده های بی سرپرست که برای بدست آوردن لقمه نانی يا فرارازازدواج اجباری به خارج از وطن مهاجرت می کنندواسيردام قاچاقچيان زن می شوند.
اين است زندگی تحت لوای اسلام درکشور عزيزمان ايران.
ساکت نمی نشينم تا دوباره دروازۀ تمدن راستين کشورم بازشود.

۱۳۸۷ مرداد ۳۰, چهارشنبه

اعتراف خبرگزاری حکومتی به نابودی ورزش ایران

خبرگزاری حکومتی مهر: کاروان ورزشی کشورمان در حالی با ناکامی نگران کننده ای به کار خود در رقابتهای المپیک 2008 پکن پایان می دهد که وقتی تاریخ را بازنگری می کنیم پی می بریم که ایرانیان از دیرباز ید طولایی در ورزش داشته اند حتی بیش از یونانیان که آنها را مبدع المپیک می نامند.
برای اقلیمی که ورزش همواره جزو اصول کتمان ناپذیر مردمان آن بوده چنین نتایجی هرگز سزاوار نیست.
ورزشکاران ما در این دوره از رقابتها به نتایجی بس سوال برانگیز دست پیدا کردند که البته بخش عمده ای از آن به مدیریت کلان ورزش بازمی گردد؛ آنجا که به عنوان مثال دبیر کل کمیته ملی المپیک باید به طور همزمان ریاست فدراسیون فوتبال را هم بر عهده داشته باشد و در جایی که قحط الرجال مدیر اینچنین هویداست و یا به عبارت بهتر مسئولان ورزش از تمام تواناییهای موجود بدرستی استفاده نمی کنند چگونه باید انتظار نتایجی بهتر از این داشت.
چینیها برای دستیابی به موقعیت فعلی زیرساختهای خود را تقویت کردند و نه تنها استعدادهای خود را پروراندند بلکه استعدادیابی هم کردند. در کشور ما رقابتهایی چون المپیاد ایرانیان برگزار می شود با این بهانه که استعدادهای نهفته، کشف و شناسایی شوند آنگاه رضازاده، سوریان و حدادی که به گفته مسئولان ورزش و نه مردم بختهای کسب مدال بودند اینگونه ناکام ماندند.
حسین رضازاده که مسئولان فدراسیون وزنه برداری در اندک زمان باقیمانده به المپیک از شرکت نکردن او در این رقابتها خبر دادند از مدتها قبل حضور نیافتنش در پکن مسجل بود. اکنون این سوال پیش می آید که مسئولان چرا و با چه مجوزی واقعیت را به مردم نگفتند.
حدادی مدال نگرفت چون به قول مسئولان فدراسیون دو و میدانی کتف راستش دچار درد و خونمردگی بود. اکنون سوال بی پاسخ اینجاست چطور می شود قهرمانی که شاید در این سالها یک میلیارد تومان برای دولت و ملت هزینه دربرداشته دچار چنین مشکلی می شود؟ کدام مدیر و مسئول در این باره پاسخگو خواهد بود؟ و این ماجرا در مورد سوریان هم صدق می کند.
ورزش همواره نزد ایرانیان بوده و قهرمانان اساطیری چون رستم و آرش، نمادهای ورزیدگی این ملت بوده و هستند. پیدا شدن "جام زرین حسنلو" در سال 1958 میلادی در دهکده حاجی آباد از توابع سلدوز (نقده) در استان آذربایجان غربی با قدمتی 3 هزار ساله اطلاعات گسترده ای را در خصوص رقابتهای المپیک در اختیار کارشناسان قرار داد.
صحنه‌های ورزشی تیر و کمان، مشتزنی، کشتی‌، چوگان و ارابه ‌رانی به طور برجسته بر بدنه این جام حک شده که نشان می دهد ورزش خیلی پیش از آنکه در یونان با نام المپیک برگزار شود در آذربایجان به صورت گسترده برگزار می شده است.
پروفسور کارال دیم بزرگترین مورخ ورزش و رئیس دانشکده ورزش آلمان و برگزار کننده المپیک 1936 برلین هنگامی که در اکتبر 1961 برای تماشای جام زرین حسنلو به تهران آمده بود با مشاهده جام اعلام کرد : پیدا شدن این جام زرین نشان می دهد 3 هزار سال پیش از این رشته‌های ورزشی در ایران رایج بوده و پیشگام دانستن یونانیان در این ورزشها نادرست است.
کهن‌ترین تربیت ملی و اجتماعی ایرانیان تربیت جوانمرد و پهلوان بود. جوانمردان افرادی بودند که نمونه زیبایی و مردانگی و شهامت و دلیری و تیزهوشی و از همه مهمتر اینکه واجد به اصول اخلاقی بودند. زیرا، طبق آموزش صریح اوستا صحت بدن و تربیت بدنی و نیرومندی برای هر ایرانی لازم بود و معتقد بودند که سلامت روانی افراد وابسته به تندرستی و نیرومندی جسم است. ایرانیها همیشه از اهورامزدا پیش از همه چیز تن سالم و نیرومند را خواستار بودند و آنگاه راستی و پاکی و مراتب معنوی را درخواست می‌کردند.
آرش کمانگیر اسطوره کهن ایرانی است که برای تعیین مرز ایرانیان و تورانیان تیری می اندازد و سپس می میرد. آرش هستی ‌اش را به پای تیر می‌ریزد پیکرش پاره پاره شده و در خاک ایران پخش می‌شود و جانش در تیر دمیده می‌شود و امروز خبری از آرشی نیست که در راه وطن سر نهد.
مسئولان ورزش کشور باید پیشتر به حساب خود می رسیدند پیش از آنکه به حساب آنها رسیده شود. البته امیدواریم مرجعی پیدا شود تا از آنها حسابرسی کند. زمانی که تیم استقلال به دلیل بی مبالاتی برخی عوامل در ارسال به موقع فهرست اسامی به کنفدراسیون فوتبال آسیا از دور رقابتها کنار رفت رئیس سازمان تربیت بدنی گفت عوامل حذف این تیم برای همیشه از صحنه ورزش حذف می شوند اما این وعده هرگز محقق نشد!
امیدواریم این بار مسئولان شکست ورزش از رده خارج شوند تا آنها که توانایی بیشتری دارند وارد گود شوند و وضعیت نابهنجار موجود را سامان بخشند. تا زمانی که شایسته سالاری در این ورزش جایگاهی نداشته باشد باید منتظر شکستهایی به مراتب خفت بارتر از این هم باشیم.

ممانعت از خروج هنرپیشه جوان از ایران


golسایت روز: گل شیفته فراهانی، بازیگر جوان و با استعداد سینمای ایران که بازی وی در فیلم “مجموعه دروغ ها” به کارگردانی ‏رایدلی اسکات، کارگردان پرآوازه انگلیسی،‎ ‎توجهات زیادی را به خود جلب کرده است، دیروز در حالیکه برای بررسی ‏پیشنهادهای تازه ای عازم هالیوود بود در فرودگاه با حکم ممنوع الخروجی روبه رو شد و از سفر بازماند.‏‎ ‎
گفته می شود ‏مسئولین وزارت ارشاد به این علت مانع سفر وی شده اند که به اعتقاد آنان بازیگران ایرانی برای بازی در فیلم های ‏خارجی نیز باید از ارشاد”‏‎ ‎مجوز” بگیرند.‏
جالب این ‏است که گل شیفته فراهانی نیز در فروگاه متوجه ممنوع الخروجی خود شد در حالیکه پیش از این بارها از کشور خارج ‏شده و هرگز مسئله ای نیز نداشته است.‏
***
افتخار ملی من آرش میراسماعیلی نیست، گلشیفته فراهانی است!
وبلاگ روزنوشتهای آخرین رئیس جمهور
در مملکتی زندگی می کنیم که یک نفر، فقط و تنها فقط بخاطر حاضر نشدن در برابر یک حریف اسرائیلی، می شود اسطوره ملی و ده برابر کسانی که با تلاششان طلا گرفته اند پاداش می گیرد و اعتبار کسب می کند. با آرش کمانگیر! مقایسه اش می کنند و برایش سرود می سازند.
آنوقت طرف در المپیک بعدی بدون حتی یک برد حذف می شود و معلوم می شود در المپیک قبلی بزرگترین شانس زندگی اش را آورده است و قرعه کشی به مرادش بوده است.
حالا یک بازیگر ایرانی، می رود در فیلم ریدلی اسکات بازی می کند. کارگردانی که خیلی از ستارگان هالیوود آرزوی کار کردن با او را دارند. آن هم در کنار لئو دی کاپریو و راسل کرو. بازیگرانی که خیلی از هالیوودیها دوست دارند در کنارشان کسب اعتبار کنند.
در فیلم کسی بازی می کند که فیلمهایش تا کنون کمترین مشکل اخلاقی را در هالیوود و حتی جهان داشته اند. نقشی دارد که در آنونس فیلم دو بار دیده می شود. آنوقت مغضوب می شود و ممنوع الخروج و یقینا تا اطلاع ثانوی ممنوع التصویر!
در مملکتی که آرش میراسماعیلی افتخار ملی است، اصلا عجیب نیست که گلشیفته فراهانی مغضوب باشد!

اعدام پنج تن دیگر در ایران / یک فرد بیگناه رفت بالای دار


خبرگزاری فرانسه در گزارشی از تهران نوشت پنج تن دیگر از جمله یک جوان 20 ساله در ایران بدار آویخته شدند. رضا حجازی که در زندان اصفهان اعدام شد، هنگام ارتکاب جرم منتسب به وی 15 ساله بود.
سازمان عفو بین الملل با انتشار بیانیه ای اعدام نوجوان زندانی رضا حجازی را محكوم كرد.
وكیل این نوجوان به رادیو آلمان گفت من شوكه شدم، اجرای حکم اعدام باید با حضور اولیای دم صورت گیرد که در این مورد حتی به آنها نیز اطلاع داده نشده است.
محمد مصطفایی همچنین فاش ساخت که روز سه شنبه یک زندانی بی گناه به نام اصغر اسماعیلی نیز اعدام شده است.
وی به رادیو آلمان گفت ببینید امروز من شاهد ماجرایی بودم: قرار شده بود دو نفر را اعدام بکنند. هر جفت‌شان هم به اتهام زنای به عنف. یک خانمی را من دیدم آمد جلو. این خانم گفت من عذاب وجدان گرفتم از این که در دادرسی دروغ گفتم. این مرد (محکوم به اعدام) به من تجاوز نکرده. خب اون بی‌گناه است الان می‌رود بالای دار. وکیل محکوم آمد و باهم رفتند داخل زندان و با رییس زندان و با مجری حکم صحبت کردند. من دیدم وقتی این وکیل بیرون آمد، ناراحت و افسرده بود. گفتم چی شد؟ گفت قبول نکردند، یعنی می‌خواهند حکم را اجرا بکنند. و بعد از نیم‌ساعت شنیدم که ایشان بالای دار رفت. یعنی یک فرد بیگناه رفت بالای دار. در صورتی که می‌توانستند حکم ایشان را نگه دارند، اجرا نکنند، بعد بروند صحت و سقم این موضوع را دربیاورند.
حكم اعدام برای دو نوجوان دیگر در شیراز و مهاباد
روز گذشته دستگاه قضايی جمهوری اسلامی حكم اعدام دو نوجوان دیگر را در شهرهای شیراز و مهاباد صادر كرد. این دو نوجوان هنگام ارتكاب جرم انتسابی كمتر از 18 سال داشتند.
خبرگزاری فرانسه نوشت نوجوان اول امیر هنگام جرم انتسابی 16 ساله بوده كه قرار است به زودی به دار آویخته شود.
نوجوان دوم نیز كریم نام دارد كه هنگام ارتكاب جرم انتسابی 17 ساله بوده و هم اكنون در زندان مهاباد بسر می برد.
در حال حاضر حدود 140 نوجوان در زندانهای جمهوری اسلامی در انتظار اجرای حكم اعدام هستند.

۱۳۸۷ تیر ۱۳, پنجشنبه

گزارشی تکاندهنده از اعدام نوجوان 17 ساله در سنندج

سایت روزنا: یک هفته پس از اجرای حکم اعدام نوجوانی بنام محمد حسن‌زاده در زندان سنندج، سخنگوی قوه قضاییه در مورد اجرای حکم این نوجوان اعلا‌م کرده بود: “در قانون چیزی به عنوان اعدام برای افراد زیر ۱۸ سال نداریم و آن چیزی که در قوانین برای افراد ۱۵ تا ۱۸ سال وجود دارد، بحث قصاص است. محمد حسن‌زاده نیز که از سنندج به دار آویخته شد در زمان اجرای حکم بالا‌ی ۱۸ سال بود.”
اظهارنظر جمشیدی، از آنجا که سن محمد حسن‌زاده در زمان اجرای حکم به گفته منابع آگاه کمتر از ۱۸ سال اعلا‌م شده بود، کنجکاوی‌ها را آنچنان برانگیخت که تنها دیدن شناسنامه محمد می‌توانست ابهام این ماجرا را برطرف کند.
پدر محمد حسن‌زاده که باغی نزدیک به قبر پسرش در همان روستا دارد، آن‌قدر از آنچه بر سرش آمده خسته و درمانده است که بی‌حوصله به پای کوهی در همان حوالی اشاره می‌کند و می‌گوید: “ببینید آنجا قبر پسرم است حتی پول اینکه برایش سنگ قبر هم بخرم، ندارم. از تمام دنیا همین باغ را که در حال حاضر در آن کار می‌کنم، دارم. حاضر بودم این باغ را هم بفروشم تا پسرم را اعدام نکنند اما چه می‌شود کرد که حتی از به دار آویخته شدن او خبر هم نداشتم.”
پدر محمد از روز به دار آویخته شدن پسرش خبر نداشت. نه پدرش و نه مادرش که از روز دفن جسد محمد هر روز بر سر مزارش می‌رود.
پدر محمد در این‌باره می‌گوید: “ما اصلا‌ خبر نداشتیم محمد را اعدام کردند. یکی دو روز پس از اینکه پسرم را به دار آویختند در ده اهالی از اینکه پسرم اعدام شده است، حرف می‌زدند. من باور نمی‌کردم. به زندان سنندج رفتم. از آنجا که پیش از آن هم چندین مرتبه رفته بودم و نگذاشته بودند با پسرم صحبت کنم و او را ببینم، فکر می‌کردم آن روز هم از دیدن پسرم جلوگیری می‌کنند اما مسوولا‌ن زندان در کمال ناباوری به من گفتند که جنازه محمد را برای دفن تحویل بگیرم. باورم نمی‌شد. پسرم را اعدام کرده بودند بدون اینکه حتی به ما خبر بدهند. اولیای دم پرونده محمد از ماجرا خبر داشتند. در روز اجرای حکم تنها آنها برای مراسم دعوت شده بودند و پس از اجرای حکم به اهالی گفته بودند که محمد را اعدام کردند.”
پدر محمد حسن‌زاده در مورد اینکه چرا نتوانسته بود رضایت اولیای دم را جلب کند نیز می‌گوید: “من حاضر بودم تمام زندگیم را بفروشم. حاضر بودم زندگی خودم را بدهم تا آنها محمد را اعدام نکنند. از اهالی شنیده‌ام حالا‌ که آنها محمد را اعدام کردند هم خودشان راضی نیستند. با چند نفر از اهالی ده صحبت کرده بودند و از اینکه محمد را اعدام کردند ابراز پشیمانی کرده بودند اما چه فایده دارد. حالا‌ پسرم در خاک است. هر روز که به باغ می‌آیم سر خاک محمد می‌روم. محمد تنها یک نوجوان بود که متهم به قتل شد. من کوتاهی کردم که بیشتر مراقبش نبودم تا مرتکب چنین گناهی نشود اما او بچه بود و نباید به این سرعت مجازاتش اعمال می‌شد.”
پدر محمد حسن‌زاده در مورد اینکه ماجرای درگیری پسرش با مقتول چه بوده و چطور مرتکب قتل شد، می‌گوید: “اسم مقتول هم محمد بود. او هم سنی نداشت. در زمان قتل پسر من ۱۴ سال و ۱۱ ماه داشت و مقتول هم ۱۰ ساله بود. آنها بر سر مسائل مختلف که بیشتر ماجراها ناشی از مسائل بچه‌گانه بود، با هم اختلا‌ف داشتند. در روز حادثه پسر و دخترم در باغ در حال کار بودند که مقتول همراه یکی از دوستانش وارد باغ ما شدند. آنجا هم باز با یکدیگر درگیر می‌شوند که پسرم با یک چوب‌دستی به سر مقتول می‌زند و مرتکب قتل او می‌شود.”
اهالی محل هم از خانواده محمد راضی هستند. یکی از اهالی که بسیار از اعدام محمد اظهار ناراحتی می‌کند، می‌گوید: “خانواده حسن‌زاده بسیار آرام هستند. آنها با کسی کار ندارند. سرشان در لا‌ک خودشان است. خانواده خوبی هستند. اما از زمانی که آقای حسن‌زاده از همسرش جدا شد، بچه‌های آنها بی‌تاب شدند. بر سر مسائل مختلف بهانه می‌گرفتند. با دیگر بچه‌های ده نزاع می‌کردند و بر سر هر مساله کوچکی درگیری پیش می‌آمد. محمد از همه بیشتر ناراحتی و بی‌تابی می‌کرد.”
با به دست آمدن شناسنامه محمد حسن‌زاده حالا‌ دیگر ابهامی در کار نیست چرا که او در زمان اجرای حکمش تنها ۱۶ سال و ۱۱ ماه سن داشته و در زمان قتل هم ۱۴ ساله بوده که در نهایت هم در بیست‌ودومین روز خردادماه سال جاری به دار آویخته شد.
حالا‌ سخنگوی قوه قضاییه که به صراحت در جلسه هفتگی خود در واکنشی به بیانیه اتحادیه اروپا اعلا‌م کرده بود، محمد حسن‌زاده در زمان اجرای حکم بالا‌ی ۱۸ سال داشته است با دیدن برگ اول شناسنامه محمد که حکایت از تولد او در سال ۱۳۷۰ دارد، چه خواهد گفت؟

پیام در رابطه با تجمع 18 تیر


پیام در رابطه با تجمع 18 تیر
ای ملت ایران شما باید خود به فکر کشور خود باشید .بیایید18تیر امسال دست در دست یکدیگربه تبعیت از کاوه ظلم ستیز وبابک خرم دین به خیابان ها بیاییم وآنچه که حق ماست فریاد بکشیم ونهراسیم.بیایید خود وواقعا خود سرنوشت خود راتعیین کنیم.30سال فریب خوردن دیگر بس است.این رژیم دیگر به آخر خط رسیده است!تحریم ها ستون فقرات این رژیم راخردکرده است!نمونه بارز آن برق وآب وهواپیمایی فرسوده وده ها مورد دیگر است!با این ظلمی که این ها کرده اند پشتوانه داخلی هم ندارند!این ادعاهایی هم که می کنندکه ماچنین وچنان می کنیم هم توخالی است!در زمینه مساله هسته ای هم دارند با فرافکنی وقت کشی می کنند!بنابراین از همه جوانب در ضعف مطلق هستند!بیایید تاریخ ساز شویم!به امید حضور گسترده شما در بزرگداشت قیام18تیر1378جمعی از دانشجویان پیرو قیام 18تیر

پيشنهاد یکی از خوانندگان برای روز 18 تيرماه سال


پيشنهاداتي چند براي روز هجدهم تيرماه سال:
1_ به تن داشتن يك پيراهن سفيد آستين كوتاه بمنظور متحد الشكل و اعلام اتحاد ضد رژيمي مردم
2_ به همراه داشتن پيراهني با رنگي متفاوت و آستين بلند بمنظور پوشانيدن سريع آن بر روي لباس اول به هنگام فرار
3_ به همراه داشتن وسائل دفاع شخصي بمنظور فرار از دست نيروهاي اطلاعاتي
4_ انجام تظاهرات در ميدان های مختلف از جمله میدان آزادی و نه فقط در مقابل دانشگاه تهران